مقالات هنری
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید. سلام من محمدی هستم. این وبلاگ به منظور معرفی شهروندان طلایی منطقه 11(معلولین) ساخته شده است. امیدوارم از این وبلاگ خوشتان بیاید. با آرزوی موفقیت برای شما محمدی
آخرین مطالب
پيوندها
  • تبادل لینک هوشمند

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شهروندان طلایی منطقه 11 و آدرس mt11.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

    تبادل لينك - تبادل لينك





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 58
بازدید کل : 22276
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1


خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


شهروندان طلایی منطقه 11
معرفی شهروندان طلایی منطقه 11




تفاوت در چیست؟
نگاهی به«معلولیت»در کتاب‏های مصور کودکان‏ تفاوت در چیست؟

نینا کریستنسن*
شقایق قندهاری

به نظر می‏رسد که تعداد عناوین کتاب‏های مصور کودک‏ که در آن‏ها،شخصیت‏های‏ معلول و ناتوان حضور دارند،رو به افزایش است.باوجوداین از آنجا که تعداد این کتابها هم‏ چنان محدود است،بر تاثیر و اهمیت آن‏ها افزوده می‏شود. نیاز آشکارا به این‏گونه‏ کتاب‏های مصور،باعث شده که‏ هم‏اکنون،گرایش به تولید و انتشار کتاب‏های مصوری که‏ فرد معلولی را به تصویر می‏کشند،بیشتر شود.در حال‏ حاضر باید کتاب‏های موجود در این عرصه را با دقت و هشیاری، مورد ارزیابی قرار داد،چون در اغلب موارد،کودک معلول،در فضای اجتماعی و دوره زمانی خاصی به تصویر کشیده می‏شود و در واقع،نویسندهء چنین اثری،سرانجام،بینش و ذهنیت خاص خود را به مخاطبان منتقل می‏کند. این مخاطبان نیز دو دسته‏اند:کودکانی که از نوعی‏ معلولیت رنج می‏برند و کودکانی که معلول نیستند.
در این گزارش تحلیلی،سعی شده که برای‏ تسهیل مقایسه،بیان تفاوت‏ها و تعیین طیف وسیع‏ و تنوع موجود در این حیطه،صرفا مفهوم«وضعیت‏ عادی»،در کتاب‏های مصوری که از شخصیت‏ معلولی برخوردار هستند،مورد توجه و بررسی قرار گیرد.چطور می‏توان پرداخت به موضوع«ناتوانی و معلولیت»را تعریف کرد؟و چطور می‏توان به وسیله‏ متن و تصویر،تفاوت‏های چنین فردی را نشان داد؟ هم‏چنین،تعیین مخاطبین این کتاب‏ها،بینشی که‏ در خصوص انسان معلول وجود دارد و نیز نیازی که‏ می‏بایست توسط چنین کتاب‏هایی برطرف شود، کاملا ضروری است.کتاب‏های مصوری که زندگی‏ روزمرهء کودکان معلول و ناتوان را به تصویر می‏کشند،این سؤال را در ذهن ایجاد می‏کنند:
تفاوت ادبیات داستانی و ادبیات غیر داستانی چیست‏ و مرزبندی و تعیین حد و مرز این نوع ادبی، چگونه است؟
بیماری سندروم در ادبیات غیر داستانی
تعداد زیادی از کتاب‏های مصوری که به مقولهء معلولیت توجه دارند،در زمرهء ادبیات غیر داستانی‏ می‏گنجند.در بسیاری از این آثار،زندگی عادی و روزمرهء کودکانی که به سندروم مبتلا هستند،به‏ تصویر کشیده می‏شود.به نظر می‏رسد که یکی از هدف‏های اصلی این آثار،بیان ناتوانی و حالات‏ ناشی از معلولیت،برای آن دسته از مخاطبانی است‏ که خود معلول نیستند.باوجوداین که اغلب این‏ کتاب‏ها آموزشی هستند و از کارکرد مثبت و سازنده‏ای برخوردارند،اما اغلب آن‏ها از جاذبه‏های‏ زیبایی‏شناسی بی‏بهره‏اند.این آثار،کیفیت ادبی‏ مطلبوی ندارند و زبان نگارشی آن‏ها در اکثر موارد، بسیار ساده و حتی محاوره‏ای است.علاوه بر این که در بیشتر موارد،تصاویر این کتاب‏ها،بیشتر به عکس شبیه است تا تصویر هنری.در کتاب‏های‏ مصور«وینی سه ساله»1(نوشتهء لیس استوگارد وینلز ووگل،چاپ 1994 دانمارک)و«سورن سندرم‏ دارد»2(نوشتهء هتی یورگنسن چاپ 1998 دانمارک)،شخصیت اصلی،کودکی است که از بیماری سندرم رنج می‏برد.هدف اصلی هر دو کتاب،توصیف حالات و ویژگی‏های چنین کودکانی‏ است.در این کتاب‏ها،شباهت‏ها و تفاوت‏های‏ آن‏ها با بچه‏های«معلولی»مشخص می‏شود. وضعیت این کودکان با کمک متن،تصاویر،پیش‏ گفتار و یا پی‏نوشت خود نویسنده،روشن می‏گردد. در وینی سه ساله،راوی اول شخص،کودک‏ سه ساله‏ای است که در عصر حاضر دانمارک زندگی می‏کند.در هیچ جای متن،به بیماری سندرم اشاره‏ نـ می‏شود؛چون نویسنده می‏خواهد قهرمان‏ داستانش یک کودک باشد و هیچ کس از کودک‏ انتظار ندارد تا تفاوت‏های خود را با دیگران بیان‏ کند.متن داستان،یک روز از زندگی دختر پر جنب‏ و جوش خردسالی را توصیف می‏کند.وینی به‏ نقاشی،بازی و نواختن موسیقی علاقه‏مند است.او می‏تواند در شستن ظرف‏ها کمک کند و تا حدی‏ لباس‏هایش را خودش بپوشد.در حالی که متن،او را هم‏چون دختری معمولی توصیف می‏کند،تصاویر کتاب،تفاوت‏های کودکی با بیماری سندرم را نشان‏ می‏دهد.
در واقع،متن و تصاویر این کتاب،به کمک‏ یکدیگر،مفاهیم را در قالب جذابی به مخاطبان خود منتقل می‏کنند.زمانی که واژه‏ها و عبارات،از شرح‏ و بیان برخی از ابعاد عاجز است و نمی‏تواند برخی از مسائل را به تنهایی عنوان کند،تصویرهای کتاب، اطلاعاتی حساس و ظریفی به خواننده می‏دهد. حتی در مواقعی که کودک راوی،خود از برخی‏ مسائل و حقایق اطلاعی ندارد،بازهم تصویر، وضعیت او را با زبان خاص خود بیان می‏کند.علاوه‏ بر این،عکس‏ها نیز در حس آفرینی و ایجاد احساس‏ لازم در مخاطب،نقش مهمی دارند.در واقع، عکس‏ها موجب می‏شوند خواننده راوی داستان را «واقعی»بپندارد.ارتباط کلامی(در قالب راوی سوم‏ شخص)و ارتباط تصویری(در قالب راوی سوم‏ شخص)،با یکدیگر در مواردی اختلاف و حتی‏ تضاد دارند و بدین ترتیب،مخاطبان کتاب،با دو روایت متفاوت از داستانی واحد روبه‏رو می‏شوند.
در ابتدای کتاب،سه پیش گفتار وجود دارد که‏ آن‏ها هم به طریقی خصوصیات وینی را بازگو می‏کنند.عکاس این کتاب،لیس استوگارد، مادربزرگ واقعی وینی است.او در این بخش،در دو قسمت مجزا،هم کودکانی و هم بزرگسالان را مخاطب خود قرار می‏دهد.
برخلاف متن کتاب،این پیش گفتارها به‏ مخاطبان اعلام می‏کند که وینی،سندرم دارد و به‏ علاوه«او کودکی است همانندی سایر کودکان».

در پیش گفتاری که برای کودکان نوشته شده،چ‏ خصوصیات و تفاوت‏های وینی،مورد توجه قرار می‏گیرد و نویسنده در این قسمت،به مخاطبان خود تفاوت‏های وینی را گوشزد می‏کند؛«اگر با دقت به‏ چشم‏های او نگاه کنید،می‏توانید این تفاوت‏ها را ببینید».و«وینی یک دختر معمولی نیست و او نمی‏تواند همانند سایر بچه‏ها مطالب را یاد بگیرد.سومین‏ پیش‏گفتار کتاب،توسط یک پزشک نوشته شده‏ است.در این بخش،بزرگسالان و پدرها و رایج بیماری‏ سندرم آشنا می‏شوند.این پزشک،در این بخش، می‏گوید:«پدر و مادر نوزادی که سندرم دارد، احساس ناراحتی و سرخوردگی می‏کنند،چون نوزاد آن‏ها یک نوزاد معمولی نیست».به علاوه:«این‏ بچه‏ها هیچ وقت نمی‏توانند مثل مار زیرک و باهوش‏ بشوند.»اما«آن‏ها نیز همانند ما عاطفه و احساس‏ دارند».به عبارت دیگر،علی‏رغم هدف موردنظر در متن داستان؛عکس‏ها و پیش‏گفتارهای‏ مادربزرگ و پزشک در سومین پیش‏گفتار،به‏ روشنی،بر تفاوت‏های میان«مای»عادی و «آن‏های»خاص تاکید می‏کند.
در حقیقت،نویسندگانی پیش‏گفتارها می‏خواهند با توضیحاتی که در این بخش داده‏اند، اطمینان یابند که پیام موردنظر آن‏ها«به درستی» به بچه‏ها،و والدین منتقل شده است.اما از آن جا که پیام‏های مختلف این کتاب،توسط راوی اول‏ شخص،عکس‏ها و پیش‏گفتار پزشک بیان شده‏اند، بررسی نقش عناصر ثانوی و آموزشی که در کنار متن اصلی،در انتقال مفاهیم و پیام‏ها نقش دارند، از اهمیت خاصی برخوردار است.به عنوان مثال، پیش‏گفتاری که توسط پزشک نگارش‏یافته، نمونهء خوبی از حضور مؤثر و مفید نقش عناصر ثانوی،در کنار متن است.پزشک با نگارش این‏ بخش،پیام متن اصلی کتاب را به زیر سؤال برده و حتی آن را مخدوش کرده است.
در کتاب،«سورن سندرم دارد»،راوی سوم‏ شخص،زندگی یک پسر هفت ساله را به تصویر می‏کشد.راوی با بیان این نکته که سورن با سایر کودکان فرق دارد،داستان را شروع می‏کند:«او یک‏ پسر بچهء کاملا معمولی نیست؛چون او بیماری‏ سندرم دارد».متن تاکید می‏کند که:«اگرچه همهء بچه‏هایی که سندرم دارند،با معلولیت مشابهی به‏ دنیا می‏آیند،آن‏ها هم مثل بچه‏های معمولی با یکدیگر بسیار متفاوتند و هریک از این‏ بچه‏ها ویژگی‏های به خصوصی‏ دارد».در این داستان،سورن به عنوان‏ یک فرد خاص،مورد توجه قرار می‏گیرد.او به موسیقی علاقه‏مند است و فوتبال بازی می‏کند. بعضی وقت‏ها بدخلق می‏شود و پسری لجوج یک دنده است.در این‏ داستان،بچه‏های دیگر،به صورت‏ «بچه‏هایی که معلول نیستند»، توصیف می‏شوند.همانند داستان‏ وینی،سورن،کودک پرجنب و جوشی توصیف می‏شود که در بسیاری از موارد،همانند بچه‏های‏ عادی است و می‏تواند همانند بچه‏های عادی،کارهای زیادی بکند. سورن،مثل سایر کودکان غذا می‏خورد،بازی می‏کند،به حمام‏ می‏رود،تلویزیون می‏بیند،به مدرسه‏ می‏رود و با خواهرها و برادران خود بازی می‏کند.اما بعضی وقت‏ها،او به مراقبت‏های‏ خاص نیاز دارد و پرستاری از او نگهداری می‏کند. به علاوه،سورن ماهی یک بار نزد خانوادهء دیگری‏ می‏رود،چون بعضی اوقات خانوادهء خودش«نیاز دارند که با یکدیگر باشند،بی‏آن‏که بخواهند تمام‏ مدت مراقبت او باشند».
«هنریک بیرگراو»،عکاس کتاب است که در عکس‏های خود،به خصوص با عکس روی جلد، سورن را فردی پیروز و موفق نشان می‏دهد.در واقع،چهره‏اش،احساسات و عواطف او به خوبی‏ نمایان می‏کند.آن‏طور که از عکس‏ها معلوم است، سورن با اطرافیان و نزدیکان خود،رابطهء بسیار خوبی دارد.در پی‏نوشت کتاب،پدر و مادر سورن، دربارهء بیماری سندرم صحبت می‏کنند و این که او «از لحاظ عقلی و ذهنی معلول است».آن‏ها ادعا نمی‏کنند که داشتن چنین فرزندی آسان و بدون‏ مسئله است.هم‏چنین،آن‏ها به این حقیقت نیز اذعان دارند که سورن و خواهر و برادرهای او همانند سایر بچه‏ها،در مواردی از مصاحبت هم لذت‏ می‏برند و در مواردی با هم دعوا می‏کنند.
این دو کتاب،در زمینهء معرفی و توصیف چنین‏ بچه‏هایی با یکدیگر بسیار تفاوت دارند.در«وینی‏ سه ساله»،نویسنده و عکاس،وینی را همانند سایر کودکان نشان می‏دهند؛حال آن‏که پیش‏گفتار و تصاویر کتاب،روایت‏گر داستان کاملا متفاوتی‏ است.در«سورن سندرم،با سایر افراد مشخص می‏شود.این تفاوت‏ها و شباهت‏ها،در قالبی آموزشی و تصویری،ارائه می‏شود.
هر دو کتاب،کارکردی مثبت و سازنده دارند و در این مقوله،آغازگر بحث مفیدی به حساب می‏آیند،اما از نظر من،بررسی ابعاد زیبایی‏شناسی‏ این دو کتاب،قابل تأمل است.در این کتاب‏ها،متن‏ مکمل تصویرها و نقاشی‏هاست.به عنوان مثال،در «وینی سه ساله»،می‏خوانیم«قبل از این که‏ بخوابیم،با هم بازی می‏کنیم».
در واقع متن،تصاویر و عکس‏ها را توضیح‏ می‏دهد؛همان‏طور که در برخی از عکس‏ها، زیرنویسی نوشته می‏شود.با این که متن این‏ کتاب‏ها،به ظاهر ساختار داستانی ندارد،در این‏جا متن،رابطهء میان تصاویر و صحنه‏های مختلف را برقرار می‏سازد.باوجوداین که متن این کتاب‏ها، داستانی،هم‏چون راوی اول شخص و سلسله‏ حوادث و رویدادهای به هم پیوسته،بهره می‏برد. در چنین آثاری که در حد فاصل ادبیات داستانی و ادبیات غیر داستانی جای دارند،بررسی ارزش ادبی‏ متن،سودمند است.آیا این اثر،کارکرد داستانی‏ دارد؟آیا لحن راوی منسجم و باورپذیر است؟آیا عبارات و کلمات،با توجه و دقت لازم انتخاب‏ شده‏اند؟
بیماری سندرم در کتاب‏های مصور داستانی
کتاب‏های مصور کودکی که به‏طور مشخص، در زمرهء آثار داستانی جای دارند و شخصیت اصلی‏ آن‏ها یک فرد معلول است،خود به دو دسته تقسیم‏ می‏شوند.در دستهء اول،کتاب‏هایی قرار دارند که‏ درون‏مایهء اصل آن‏ها،عواقب و پیامدهای معلولیت‏ است و این مقوله،به شکلی واقع گرایانه و از زوایای‏ مختلف بررسی می‏شود.
در دستهء دوم که کتاب‏های بسیار اندکی در آن‏ جای دارند،درون مایهء اصلی اثر،بررسی حالات و چگونگی معلولیت نیست،بلکه معلولیت و مسائل‏ مرتبط با آن،دریچهء نگاه خود فرد معلول،مورد بررسی و پرداخت داستانی قرار می‏گیرد.
در کتاب«برادرم سمی»3-نوشته بکی ادوار دز و دیوید آرمیتاج-یکی از نزدیکان سمی-برادرش- از دید خود،به سندرم نگاه می‏کند.مخاطبان با ناراحتی‏ها و مشکلات خوانوادهایی که صاحب‏ چنین فرزندانی هستند،آشنا می‏شوند.در این‏ داستان،راوی که برادر سمی است،از زاویهء دید اول شخص،از رابطهء خود و برادرش سخن می‏گوید،در وهلهء نخست، راوی در خصوص تفاوت‏ها و وجوه تمایز برادرش صحبت می‏کند:
«برادرم سمی،همراه من در اتوبوس‏ بزرگ،به مدرسه نمی‏آید».سپس راوی، علت تفاوت برادرش را از زبان مادر خود نقل می‏کند:«مامانم می‏گوید:چون او آدم استثنایی است،با ما فرق دارد». سپس ما با واکنش راوی،در مورد این‏ وجه تمایز،روبه‏رو می‏شویم:«اما بعضی‏ وقت‏ها آرزو می‏کنم که ای کاش او هم‏ می‏توانست با من سوار اتوبوس بشود». این روند،چهار مرتبه تکرار می‏شود و بدین شکل،راوی به نقل از مادرش، مشخص می‏کند که:«سمی چیزها را یک جور دیگر یاد می‏گیرد».و به همین‏ سبب،او به مدرسهء عادی نمی‏رود و «دوست دارد به شکل متفاوتی بازی‏ کند».او دوست ندارد با دوستان برادرش‏ بازی کند و به شکل خاصی حرف‏ زدن را می‏آموزد.واکنش راوی،در خصوص وضعیت برادرش،این‏ است که او به شکلی«غمگین»، «خجالت‏زده»،«تنها»و«ناامید»آرزو می‏کند که ای کاش برادرش فرد به خصوصی نبود.
در نقطهء اوج داستان،زمانی که سمی، قلعهء برادرش را به زمین می‏زند و آن را می‏شکند،راوی گریه سر می‏دهد.در این‏جا مادر او را دلداری می‏دهد و بار دیگر به او یادآور می‏شود که سمی،آدمی اسثتنایی‏ است.اما راوی داستان،گریه‏کنان،می‏گوید:
«من یک برادر استثنایی نمی‏خواهم».همین عبارت، وضعیت را دگرگون می‏کند و راوی‏ تفاوت‏های فردی برادرش را می‏پذیرد و می‏کوشد از دیدگاه او،به جهان پیرامون خود بنگرد.عاقبت،او این‏طور نتیجه می‏گیرد که:
«بعضی وقت‏ها فکر می‏کنم شانس آورده‏ام‏ که یک برادر استثنایی دارم؛چون این‏طوری‏ من هم یک آدم استثناسس می‏شوم».
اگرچه بخش پایانی داستان،بدون فضاسازی‏ لازم و به‏طور ناگهانی ظاهر می‏شود،رابطهء میان‏ دو برادر-علی‏رغم مشکلاتی که به سبب معلولیت‏ و ناتوانی سمی به وجود می‏آید،تحسین‏برانگیز و زیباست.در این‏جا راوی،در اثر هم‏نشینی با برادر خود،جهان را به گونهء دیگری می‏بیند؛او همانند برادرش از دراز کشیدن روی چمن‏ها و مشاهدهء تابش نور خورشید لذت می‏برد و هم چون سمی،از مسائل بسیار ساده و حتی پیش افتاده خوشش‏ می‏آید.
تصویرهای زیبای کتاب،توجه چندانی به‏ مسئلهه سندرم و معلولیت ندارند.تصویر روی جلد کتاب،دو برادر را نشان می‏دهد که تا حدی به هم‏ شبیه‏اند و حتی در تصاویر اولیهء کتاب،تفاوت‏های‏ ظاهری سمی آشکارا نیست؛چون در این تصاویر، سمی از فاصله‏ای دور و یا حتی از زاویهء خاصی‏ نشان داده می‏شود.تصویرهای کتاب،متناسب با دیدگاه راوی ترسیم شده و از این رو،فضاسازی‏ تصویرهای دیوید آرمیتاج،در تکمیل داستان،نقش‏ به سزایی دارند.به عنوان مثال،در نقطهء اوج داستان‏ که راوی عصبانی می‏شود،تصویرگر،فقط با استفاده از رنگ‏های تیره،خشم و عصبانیت برادر سمی را نشان می‏دهد.با توجه به زمینهء رنگ‏ها در تصاویر قبل و بعد،عجز و درماندگی راوی،در این‏ تصویر به خوبی نمایان می‏شود.تصویرهای زیبا و هنری این کتاب،در القای فضای داستان،بسیار موفق است و بیش از آن‏که رئال و واقعی باشند،از جنبهء بصری نقش آفرینند.
آن‏چه مسلم است،این کتاب،خطاب به‏ خواهران و برادران کودکان معلول نوشته شده تا آن‏ها بینش و درک درستی از این بیماری و مشکلات آن داشته باشند.اما تکلیف بچه‏هایی که‏ مبتلا به سندرم هستند،چیست؟وقتی آن‏ها به‏ گونه‏ای‏توصیف می‏شوند که احساس تأسف،خشم‏ و شرمندگی را در بین اعضای خانوادهء خود به وجود می‏آورند،چه حالی پیدا می‏کنند؟حال این کودکان، قابل درک است و در پی نوشت این کتاب،این نکته‏ مورد توجه قرار گرفته است.در این‏جا،بار دیگر به‏ مخاطبان یادآور می‏شود که سندرم،ابعاد مختلفی‏ دارد و مسائل مرتبط با آن،میزان درک ما و دیدگاه ما بستگی دارد.در داستان برادرم سمی، داستان از زاویهء دید یک برادر روایت می‏شود؛فردی‏ که بیماری سندرم دارد و احساس عشق و محبت را در اطرافیان خود بر می‏انگیزد.
کتاب«اسماج چطور آمد»4-نوشتهء نان‏ گرگوری-نمونه‏ای از کتاب‏های مصور است که‏ یکی از شخصیت‏های اصلی آن،فردی مبتلا به‏ سندرم است،اما این موضوع،درون مایهء اصل‏ داستان را تشکیل نمی‏دهد.
طرح داستان،نشان می‏دهد که چطور «سیندی»-شخصیت اصلی داستان-یک سگ‏ پیدا می‏کند،چطوری آن را از او می‏گیرند و چطور سرانجام،او دوباره آن سگ را به دست می‏آورد.
اکثر کودکان و بزرگسالان با مطالعهء این داستان،به‏ این اندیشند که به دست آوردن چیز دلخواه- هرچه که باشد-از دست دادن آن و بازیافتن مجدد آن،با احساس همراه است.روایت موفق داستان، توام با دیالوگ‏های مناسب،داستان خوبی به وجود آورده است.در این اثر،زوایهء دید راوی،بسیار جالب‏ و گیر است.در واقع،مخاطبان با خواندن بخش‏هایی‏ از متن که در قالب حروف ایتالیک چاپ شده،به‏ ذهن شخصیت اصل داستان راه می‏یابند. تصویرهای کتاب که با استفاده از مداد رنگی ترسیم‏ شده،بر لذت زیبایی‏شناسی آن می‏افزاید و بدین‏ طریق،رویدادها از زوایای متفاوت و جالبی به‏ تصویر کشیده می‏شود.
در تصویر جلد کتاب عکس یک سگ دیده‏ می‏شود و حتی در عنوان کتاب،بیماری سیندی، معلوم و آشکارا نـ می‏شود.خصوصیات ظاهری‏ بیماری سندرم،از صفحهء 5 به بعد کتاب،هیچ جا اشارهء مستقیمی به این واقعیت نشده است.با خواندن متن،متوجه می‏شویم که سیندی زن‏ جوانی است که در محلی خاص زندگی و در یک‏ مهمان‏سرا،به عنوان نظافتچی کار می‏کند.به‏ علاوه ما متوجه می‏شویم که او حق ندارند در محل‏ زندگی خود،سگ نگه دارد و سایر ساکنان آن محل‏ می‏توانند سگش را از او بگیرند.از دیگر نکات قابل‏ توجه در خصوص سیندی،این است که هرگاه‏ عصبی و مضطرب می‏شود،چیزی زیر لب زمزمه‏ می‏کند.او قادر به خواندن نیست.به جز این‏گونه‏ موارد که سیندی را از سایر هم سن و سالان خود متمایز می‏کند،سیندی در وهلهء نخست،به عنوان‏ یک انسان توصیف می‏شود.رفتار او در محل‏ مشکل‏آفرین نیست.او می‏تواند با سایر مردم رابطه‏ داشته باشد،کار می‏کند و به تنهایی از عهدهء کارهای‏ شخصی خود بربیاید.
«اسماج چطو آمد»،داستان زیبایی است که‏ شخصیت اصلی آن،مبتلا به سندرم است. نوسینده،سیندی را با احترام و به صورت‏ ارزشمندی به تصویر می‏کشد.در حقیقت،این‏ کتاب،کودکان و بزرگسالان مبتلا به بیماری‏ سندرم را خطاب قرار می‏دهد.هنگام ارزیابی‏ کتاب‏های مصوری که دربارهء بیماری سندرم‏ هستند،توجه به اهداف آن‏ها ضروری و لازم است. اگر هدف چنین کتابی،آموزش و اطلاع‏رسانی‏ است،آیا اطلاعات آن‏ها منسجم و صحیج است؟در «وینی سه ساله»،پیام‏های متعدد و ناهمگون به‏ مخاطبان منتقل می‏شود،به‏طوری که خواننده‏ سردرگم و آشفته می‏شود.در صورتی که کتاب‏ «سورن سندرم دارد»،اطلاعات دقیق و منطقی به‏ مخاطبان ارائه می‏کند.
یکی دیگر از موارد قابل بررسی،تجزیه و تحلیل ارزش ادبی داستان است.با این که‏ نمی‏توان متن این کتاب‏ها را کاملا داستانی تلقی کرد،اما جای گرفتن آن‏ها در حد فاصل نوع داستان و غیر داستان، موجب می‏شود که بررسی راوی اهمیت‏ پیدا کند.از این رو،این داستان‏ها را نباید صرفا با توجه به چگونگی پرداخت آن‏ها به موضوع موردنظر،ارزیابی و نقد کرد. در کتاب‏های«برادرم سمی»و«اسماج‏ چطور آمد»،مخاطبان(اعم از کودکان و بزرگسالان)،در کنار متن سخنی،با تصاویر زیبا و جذابی روبه‏رو می‏شوند که با متن اثر هماهنگی کامل دارد.
پس از بررسی این کتاب‏ها،حال‏ باید پرسید:چرا پرسش«افراد دارای‏ سندرم با سایر کودکان تفاوت دارند و یا نه؟»تا به این حد اهمیت می‏یابد.در حالی که می‏توان پاسخ‏خای گوناگون و متعددی به این پرسش داد از نظر من، علت اصلی طرح این سؤال،نگرانی و دل مشغولی جامعهء غرب در خصوص‏ مبحث«وجوه تشابه»است.به نظر می‏رسد که این جوامع،میل دارند که‏ تفاوت میان نسل‏ها،نژادها،انسان‏ها و حتی جنسیت‏ها و هم‏چنین،افراد معلول و افراد عادی را تا حد ممکن کاهش دهند.با این که ما همواره شباهت و وجوه مشترک مسائل را ترجیح‏ می‏دهیم.
اگر چه بررسی وجوه مشترک،از منظری‏ منطقی،مثبت و سازنده است،نمی‏توان وجوه تمایز و تفاوت را انکار کرد.خوشبختانه،مردم از جنبه‏های مختلفی با یکدیگر تفاوت دارند و یکی از این تفاوت‏ها معلولیت است.بررسی این مسائل، اطلاع از نظریات مختلف و درک وجوه تمایز و تفاوت،بسیار ارزشمند و کار است.
پاورقی:
(1)- Kroghs Forlag,1944 Winnie,3 years oldŪvejle,Denmark:
(2)- Denmark,Klemaatis,1998 Soren has Down SyndromeŪRisskov,
(3)- Millbrook press,1997 My Brother SammyŪBrookfield,ct:The
(4)- 1997 How Smudge GameŪNew York,Walker,

*نینا کریستنس،در رشتهء ادبیات تطبیقی، فوق لیسانس دارد و هم اکنون،رساله دکترای خود را روی«کتاب‏های مصور دانمارک در فاصلهء سال‏های 1999-1950»در مرکز ادبیات کودکان‏ دانشگاه دانمارک،در دست انجام دارد.

منبع: 2001 Book bird ـ مجله کتاب ماه کودک و نوجوان » شماره 61



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







چهار شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 18:3 ::  نويسنده : مرجان محمدی